بازی سازان راکستار با ساخت بازی رد دد ریدمپشن 2 کاری کردند که هیچ یک کمپانی های رقیبشان نتوانند تا سال های طولانی حتی به فکر رقابت در سطح آنها باشند. بازی ای بزرگ و با نقص های بسیار جزئی که که اگر ده ها سال هم از انتشارش بگذرد همچنان در بین بهترین ها قرار خواهد داشت. نقاط قوت این شاهکار بزرگ تنها در گرافیک و نبود باگ و … خلاصه نمی شود. بلکه داستان فوق العاده و شخصیت پردازی بی نظیر بازی را نباید از یاد برد. در این مقاله قصد داریم مروری بر زندگی بزرگ ترین قهرمان بازی Red Dead Redemption 2 یعنی آرتور مورگان داشته باشیم. شخصی که از کودکی به همراه جان مارستون توسط داچ وندر لیند آموزش دید و رشد کرد. برای سفر به دنیای جذاب زندگی این خلافکار شرافتمند با پلیرشاپ همراه باشید.
دوران کودکی سخت آرتور مورگان
آرتور مورگان در سال 1863 در خانواده ای با ریشه ولزی متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی آرتور بسیار سخت و ناخوشایند بود. او در همان دوران کودکی اش شاهد مرگ دستگیری و مرگ پدر و مادرش بود. پدر ارتور همانند خودش یک هفت تیر کش یاغی بود که توسط جایزه بگیر ها دستگیر و اعدام شد. پس از اینکه او خانواده اش را از دست داد ادامه زندگی اش تا 15 سالگی را در یتیم خانه گذراند تا اینکه روزی به صورت کاملا اتفاقی با افرادی به نام داچ وندر لیند و هزوئا متیوز آشنا شد. آرتور مورگان به طرز عجیبی شیفته Dutch Van Der Lind و ایده های او شد. داچ همیشه ایده هایی در رابطه با یک زندگی موفق و آرمانی در دنیایی آزاد و بزرگ داشت که هر کسی را شیفته خودش می کرد. همین اتفاق در رابطه با جان مارستون هم صدق می کرد.
این دو پسر(آرتور و جان) توسط توسط داچ و هوزئا خواندن و نوشتن یاد گرفتند و پرورش یافنتد تا اولین اعضای گنگ خلافکاران وندر لیند باشند. اعضای گنگ آنها با تصور یک زندگی زیبا و آرمانی تحت هدایت داچ خلاف های زیادی انجام دادند و در ایالت های زیادی تحت تعقیب قرار گرفتند. از نظر آنها دزدی و غارت از ادم های پست و کثیف، نه تنها اشتباه نبود بلکه شرافتمندانه بود. داچ مثل یک معلم و مرشد همیشه گنگ را راهنمایی می کرد و به انگیزه آنها در این مسیر اضافه می کرد. آرتور مورگان هم که بیش از هر کسی شیفته و وفادار به داچ بود، همه اوامر او را اجرا می کرد و تبدیل به وفادار ترین عضو گنگ و مورد اعتماد ترین شخص برای داچ شد. موفقیت های گنگ ون در لیند روز به روز بیشتر شد و اعضای وفادار آنها به طور چشمگیری افزایش یافت. داستان بازی رد دد ریدمپشن 2 بخشی از زندگی اعضای گنگ تا مدتی بعد از نابودی آن را به نمایش می کشد.
زندگی عاطفی آرتور
مری گیلیس
آرتور مورگان در دوران جوانی اش با دختری به نام مری گیلیس آشنا شد. مری و آرتور کم کم به هم علاقه مند شدند و تصمیم به ازدواج گرفتند اما موانع زیادی بر سر راهشان قرار گرفت. آرتور یک یاغی و خلافکار تلقی میشد که همواره تحت تعقیب قانون و جایزه بگیر ها بود. به دلیل شرایطی که در زندگی آرتور به وجود آمده بود همه اطرافیانش در خطر قرار می گرفتند. مثلا این احتمال وجود داشت که جایزه بگیر ها برای دستیگر کردنش تصمیم بگیرند خانواده اش را گروگان بگیرند. این شرایط یاعث شد که خانواده مری گیلیس شدیدا با این ازدواج مخالفت کنند. در نهایت سرنوشت، آن ها را از هم جدا کرد و مری با شخص دیگری ازدواج کرد.
الیزا
پس از گذشت مدتی از رابطه ناموفق قبلی، آرتور مورگان با یک پیش خدمت در Saloon یکی از شهر ها آشنا شد. نام او الیزا بود. الیزا دختری زیبا و مهربان بود که توانست آرتور را مجذوب خودش کند. رابطه عاشقانه آنها روز به روز عمیق تر شد و در نهایت آنها صاحب یک پسر به نام آیزاک شدند. آرتور به دلیل شرایطی که در گنگ داچ داشت نمی توانست که همیشه در کنار خانواده اش باشد. او گاهی اوقات به خانواده اش سر میزد یا برایشان پول می فرستاد. اما یک روز اتفاق نا خوشایندی برای آرتور مورگان افتاد! در یکی از روز هایی ارتور به ملاقات الیزا و آیزاک رفته بود، جنازه آنها را در خانه مشاهده کرد. افرادی به خانه آنها حمله کرده بودند و آنها را فقط برای ده دلار پول کشته بودند. این اتفاق برای مدتی ضربه روحی شدیدی به آرتور وارد کرد.
زندگی آرتور مورگان در گنگ وندر لیند
پس از گذارندن بد شانسی های عاطفی، آرتور مورگان تصمیم گرفت که دیگر همه زندگی اش را در اختیار گنگ قرار دهد. او خطرناک ترین ماموریت ها را برای گنگ انجام داد و ثروت زیادی برای آنها به ارمغان آورد. همیشه سخت ترین و حساس ترین کار ها به آرتور سپرده می شد. او هزاران بار برای گنگ جانش را به خطر انداخت و به همه اعضای گنگ کمک می کرد. اما در نهایت تنها چیزی که نصیبش شد بی وفایی و بی معرفتی از جانب آنها بود. تنها اعضایی که همیشه حامی او بودند و به او اعتماد داشتند، جان مارستون و سیدی ادلر بودند.
شروع دردسر ها و خطر های گنگ
داستان بازی رد دد ریدمپشن 2 زمانی را به تصویر میکشد که دیگر دوران هفت تیر کش ها و یاغی ها در حال تمام شدن است. در این زمان آمریکا به سمت متمدن شدن پیش می رود و اکثر گنگ ها و خلافکار ها در حال دستگیری و نابودی هستند. در این میان، گنگ داچ وندرلیند به همراه آرتور مورگان همچنان ایمان خود را برای بقا حفظ کرده اند و به موفقیت های فراوانی می رسند. تا اینکه یک تصمیم نادرست سرنوشت گنگ را تغییر می دهد.
سرقت بزرگ شهر بلکواتر و مخالفت های آرتور مورگان
در یکی از روزهایی که گنگ اوقات خوبش را در اوج رفاه و ثروت سپری می کرد، داچ تصمیم به سرقت از یک کشتی در شهر بلکواتر گرفت که پول های بانک را با خود حمل می کرد. علی رغم مخالفت های آرتور مورگان و هوزئا متیوز، داچ به همراه سایر اعضای گنگ به آن سرقت رفت. این ماموریت سرانجام خوبی برای گنگ نداشت. آنها وقتی که به خودشان آمدند، دیدند که در محاصره سنگین یک ارتش بزرگ از پینکرتون ها هستند. سیلی از گلوله به سمت آنها شلیک شد و تعدادی از افراد گنگ کشته شدند. در نهایت داچ و آرتور توانستند با افراد باقی مانده از شهر بلک واتر فرار کنند و برای چند روز در کوه ها مخفی شوند.
سفر به سمت آمریکای شرقی
منطقه آستین تگزاس در غرب آمریکا، تنها جایی از آمریکا بود که همچنان می شد هفت تیر کش ها و غرب وحشی را در آنجا دید. اعضای گنگ ون در لیند به همان منطقه تعلق داشتند و قصد داشتند بعد از سرقت از بلکواتر به همان سمت همان مناطق فرار کنند. اما بخت با آنها یار نبود و در تمام غرب آمریکا تحت تعقیب سنگین با جایزه های بزرگ قرار گرفتند. بعد از خروج از مناطق کوهستانی، آنها راهی جز رفتن به سمت شرق آمریکا نداشتند. منطقه شرقی آمریکا تبدیل به جایی با تمدن و صنعتی شده بود. یکی از افرادی که شدیدا مخالف سفر به شرق بود، خود آرتور مورگان بود اما دیگر هیچ چاره ای نداشت.
بازی با دم شیر!
بعد از ماموریت ناموفق سرقت از کشتی، آرتور مورگان و همه اعضای گنگ تمام پول و ثروتشان را از دست دادند. داچ وندرلیند پول ها را در جایی در شهر بلکواتر مخفی کرده بود که دست هیچ یک از پینکرتون ها به آن نمی رسید. البته نکته بد ماجرا این بود که حتی خود اعضای گنگ هم به آن پول دسترسی نداشتند چون هیچکس نمی توانست پایش را در شهر بلکواتر بگذارد. برای بدست آوردن مقداری پول، داچ تصمیم می گیرد که یک ماموریت سرقت دیگر را انجام دهد. نام شخصی که این بار به عنوان هدف داچ انتخاب شده بود آقای کورنوال بود. این شخص یک مرد بسیار با نفوذ و قدرتمند بود که برای مردم آمریکا به عنوان یک انسان خیر و موفق شناخته می شد. اما در پشت این ظاهر شرافتمند و بزرگ مردی بسیار خطرناک وجود داشت.
اعضای گنگ داچ در طی یک ماموریت از قطار شخصی آقای کورنوال سرقت کردند و توانستند پول نسبتا خوبی را بدست بیاورند. این خبر آقای کورنوال را شدیدا خشمگین کرد. کورنوال با ثروت و نفوذ فراوانی که داشت جایزه های بسیار بزرگ و زیادی را برای سر اعضای گنگ داچ وندر لیند قرار داد. مثلا برای سر آرتور مورگان پنج هزار دلار جایزه قرار داد. در کنار این کار، او افسران ویژه و جایزه بگیر های حرفه ای را تربیت و اجیر کرد و پینکرتون ها را به طرز وحشتناکی از لحاظ مالی تقویت کرد. حالا او یک ارتش بسیار بزرگ و قدرتمند را به دنبال گنگ داچ وندر لیند فرستاده بود.
فرار های آرتور مورگان و اعضای گنگ در هر دوره از زمان
حالا با وجود ارتش شخصی کورنوال، اعضای گنگ حتی در آمریکای شرقی هم امنیت نداشتند. آنها برای مدت کوتاهی در هر شهر اقامت میکردند. بعد از گذشت زمان شناسایی می شدند و مجبور می شدند به شهر های دیگر بروند. این اتفاق آنقدر ادامه پیدا کرد که در نهایت آنها هیچ جایی برای فرار نداشتند. در همین سختی ها بالاخره آرتور مورگان به خودش می آید و متوجه اشتباهات زندگی اش می شود.
آرتور مورگان به خودش می آید!
آرتور مورگان در اواخر داستان بازی رد دد ریدمپشن 2 به بیماری سل مبتلا می شود. حالا که آرتور دیگر مدت کوتاهی از زندگی اش باقی مانده به خودش می آید به همه اتفاقاتی که برای خودش و گنگ اتفاق افتاده فکر می کند. با مرور همه خاطرات متوجه می شود که همه اعضای گنگ قربانی تصمیمات اشتباه و عجولانه داچ وندر لیند شده اند. در طول زمان تعداد بسیار زیادی از اعضای گنگ کشته و بیمار شدند و همه آنها از سر تصمیمات اشتباه داچ بود. ارتور مورگان همیشه به صورت کورکورانه از داچ پیروی می کرد، حالا برای نجات اعضای گنگ با تصمیمات اشتباه داچ مخالفت می کند.
با این کار آرتور مورگان، دو دستگی ای در گنگ ایجاد می شود. اولین دسته افرادی هستند که هنوز به صورت کورکورانه از داچ پیروی می کنند مانند هاویر، بیل و مایکا. دسته دیگر افرادی هستند که مانند آرتور از افکار اشتباه و پلیدانه داچ خسته شده اند و می خواهند نجات پیدا کنند مانند جان مارستون، ابیگیل رابرتز، سیدی ادلر، چارلز اسمیت و … . آنها تمام جرایم و خلاف هایشان را با باور انجام کاری شرافتمندانه انجام می دادند اما حالا فهمیده اند که تنها فریب داچ و افکار او را خورده اند. در نهایت هم مشخص می شود مایکا بل که به ظاهر یکی از همراهان وفادار داچ بود، به عنوان خبرچین برای پینکرتون های کار می کرده و در نهایت به دست جان مارستون و با کمک خود داچ کشته می شود.
پایانی تلخ برای آرتور
در نهایت آرتور مورگان موفق می شود که جان مارستون و خانواده اش را نجات دهد تا بتوانند زندگی خوب و بی حاشیه ای به دور از خلاف داشته باشند. اما متاسفانه خود آرتور به دلیل بیماری اش، جان سالم به در نمیبرد و به رستگاری می رسد. البته داستان بازی رد دد ریدمپشن 2 در اینجا به اتمام نمیرسد. شما بعد از مرگ آرتور کنترل جان مارستون را بدست می گیرید و انتقام مرگ آرتور را می گیرید. همچنین داستان بازی رد دد ریدمپشن 1 در ادامه نسخه دوم بازی است. در مقاله بعدی پلیرشاپ، ادامه داستان را در قالب زندگی جان مارستون بررسی خواهیم کرد.
اگر علاقه مند به آشنایی با تمام شخصیت های بازی رد دد ریدمپشن 2 هستید، مقاله شخصیت های بازی رد دد ریدمپشن 2 را از دست ندهید.