پس از تأخیر های متعدد در اکران ساخت فیلم Dune، بالاخره این اثر هفتهی گذشته، یعنی در تاریخ 15 سپتامبر در جهان عرضه شد و توانست انتقاد های متفاوتی را به خود جذب کند. فیلم Dune 2021 یک اقتباس پرریسک از رمان فرانک هربرت به همین نام است. دنی ویلنوو که کار گردانی این فیلم را برعهده دارد این فیلم را سنگین ترین پروژه خود میداند. زیرا در گذشته نیز از همین رمان فیلمی ساخته شده بود ولی پروژه ی شکست خوردهای بود که حتی کارگردان این فیلم آن را گردن نمیگرفت. البته جای تعجب ندارد، زیرا آثار هربرت به قدری پیچیده و پرجزئیات است که نمیتوان در یک اثر سینمایی دو ساعته جای داد. ویلنوو با آگاهی کامل قدم در مسیر خطرناکی گذاشت ولی توانست برادران وارنر را راضی کند که داستان را در بیشتر از یک بخش بسازد. او تقریبا توانست بهترین فیلم علمی تخیلی چند سال اخیر را به سینما هدیه دهد. برای بررسی این اثر فوق العاده با مجله سرگرمی پلیرشاپ مگ همراه باشید!
برای کسانی که رمان Dune را نخواندند یا آگاهی از داستان ندارند، ممکن است در ابتدای فیلم برقراری ارتباط سخت باشد. فیلم از اولین سکانس های خود سریع پیش میرود و اطلاعات پراکنده و عمیقی را به بیننده میدهد. ولی همین میتواند نکتهی مثبتی باشد تا بیننده به بهانه کنجکاوی، کاملا محو فیلم شود. در ابتدای تماشای فیلم Dune متوجه میشوید که اطلاعات کمی نسبت به موضوع دارید. ولی به مرور سرنخ هایی به شما داده میشود که به بهترین روش ممکن فیلم را به بیننده معرفی میکند. از سمتی کسانی که رمان را خوانده اند آنچنان محو تماشای این اثر ویلنوو میشوند که آنرا بهترین اقتباس و تصویر سازی اخیر سینما مینامند. که البته درست است.
کیفیت و ظرافت بصری فیلم Dune، هنر دنی ویلنوو
این فیلم به قدری تصویر سازی دنی ویلنوو و فیلمبرداری گریگ فریزر را به رخ بیننده میکشد، که شما میتوانید هر جای فیلم که میخواهید مکث کنید و شات های بینظیری را مشاهده کنید. کارگردان فیلم Dune چندین بار گفته بود که مردم این فیلم را باید حتما در سالن های بزرگ تماشا کنند تا از کیفیت بصری و جزئیات تصویر هرچه بیشتر لذت ببرند. و دقیقا همین طور است. نمیتوان انکار کرد که عناصر کاربردی شامل صحنهها، لباسها و طراحی کلی تولید کاملاً باورنکردنی هستند. این کارگردان به قدری به اوضاع فیلم مسلط است که حتی لحظات آرام و بدون کنش نیز بسیار جذاب به نظر میرسد و چشم مخاطب را کاملا در طول فیلم به خود میچسباند.
دنی ویلنوو پیش از این نیز در فیلم های Arrival و Blade Runner هنر تصویر سازی و طراحی صحنه اش را ثابت کرده بود.
فلیمنامه و رمان، مشکل همیشگی
نمیتوان گفت این فیلم اقتباس کامل از رمان و داستان اصلی تلماسه (Dune) باشد. همچنین نمیتوان گفت که بهتر از این میتوانست ساخته شود. دنی ویلنوو توانسته به بهترین نحو ممکن داستان را روایت کند و از پیچیدگی بیش از حد بپرهیزد. طوری که بسیاری از اتفاقات کتاب را حذف کرده ولی همچنان مورد تایید آثار هربرت است. از سمتی داستان را به قدری ساده و قابل پیش بینی نکرده که حوصله مخاطب سر برود. دردی که اکثر آثار سینمایی امروز به آن مبتلا هستند. به هیچ وجح اثر قابل پیش بینی نیست ولی در برخی از صحنه ها متوجه میشوید که کارگردان احساس گیجی میکند تا بتواند تعادلی بین اطلاعات دادن و ندادن برقرار کند.
اما به جز همه ی این ها داشتن یک تیم بازیگری بسیار توانمند و جذاب به دیده شدن این فیلم کمک میکند و تیموتی شلامی در نقش اصلی توجه هارا به سمت خود میکشد. همچنین ربکا فرگوسن و زندیا و اسکار آیزاک و جیسون موموآ توانسته اند بازی مورد قبولی ارائه دهند.
فیلم Dune کارگردانان خبره را قبلا به چالش کشیده..!
همان طور که اشاره شد در سال 1984 دیوید لینچ نسخه ای از رمان Dune را روانه سینما کرد که این فیلم یک فاجعه در کارنامه سینمایی این کارگردان است. از این فیلم به عنوان نامفهوم ترین سناریو تاریخ یاد میشود. قبل از آن هم آلخانرو خودروفسکی که به دنبال اولین اقتباس از رمان Dune بود در مراحل پیش تولید شکست خورد. به دلیل پیچیدگی زیاد رمان و سناریو های به کار رفته این پروژه قرار بود یک فیلم 10 تا 12 ساعته باشد که حامیان مالی از شروع پروژه امتناع کردند. رمان فرانک هربرت بی شک یکی از تاثیرگذارترین و غیرقابل انطباق ترین آثار علمی و تخلی است. اکنون این رمان دنی ویلنوو را به چالش کشیده است. ولی خوشبختانه توانسته سربلند از این امتحان بیرون بیایید.
داستان فیلم Dune با محوریت پسری جوان که شاهزادهای از خاندان آتریدیز شروع میشود. شخصیت پل آستریدس که تیموتی شالامی بازیگر آن بوده شخصیت اصلی داستان است که در ادامه چالش هایی روبه رو میشود. ولی قبل از آن به اطلاعاتی میپرازیم که ممکن است در طول فیلم برایتان مشخص نبوده یا کامل متوجه نشده باشید.
نکاتی که قبل از تماشای فیلم Dune باید بدانید
فیلم Dune در آینده ای بسیار دور اتفاق میافتد. زمانی که نسل بشریت قبل از آن در یک جنگ بزرگ و عظیم که به مقابله با ماشین آلات و ربات هایی که به دنبال محدودیت و نابودی بشریت بودند پرداختند و خوشبختانه با پیروزی بشریت تمام شد، ولی بعد از آن انسان ها نمیتوانستند از ربات ها یا هوش مصنوعی استفاده کنند. اکنون جهان توسط یک سیستم فئودالی اداره میشوند که آنها توسط یک امپراتوری قدرتمند رهبری میشوند.
هر خانواده و خاندانی بر روی یک سیاره زندگی میکنند و محدوده ی خود را دارند که در این بین با یکدیگر ارتباطات بین المللی برقرار میکنند. حال این امپراتوری و جهان بدون هوش مصنوعی نیاز به ماده ای به نام اسپایس دارد. این ماده مخدر به طرز شگفت انگیزی به بشریت کمک میکند. عمر را طولانی تر کرده و قدرت ذهنی فوق العاده ای به انسان میدهد. همچنین امکان صفر بین کهکشانی را بدون نیاز به هوش مصنوعی فراهم میکند. اگر کسی از این ماده استفاده کند ممکن است که فراطبیعی تر از حالت عادی شود، ولی هنگامی که به این ماده اعتیاد پیدا کند دیگر نمیتواند آنرا ترک کند و در صورت ترک کردن، میمیرد. حال تنها جایی که امکان برداشت این به اصطلاح ادویه وجود دارد، بیابان های سیاره آراکیس است. دمای این سیاره که در هنگام روز به بالاتر از 60 درجه میرسد و کرم های چند صدمتری دارد، آنچنان مهمان نواز نیست.
حال خاندان آترئید ها به دستور امپراطور به آنجا فرستاده شدند که عهده دار برداشت اسپایس از آن سرزمین شوند. به طور کلی فیلم Dune داستان خاندان آترئید هارا دربرمیگیرد و به پل استرید که پسر خاندان آسترید است میپردازد. به طور خلاصه بخواهم بگویم در فیلم شاهد خیانت دشمن های این خاندان به آسترید ها خواهیم بود. هنگامی که آترئید ها با مشکلات فراوان و تجهیزات خراب برای به دست آوردن اسپایس تلاش میکنند، توسط مهمان قبلی قبلی سیاره آراکیس مورد حمله قرار میگیرند و تمام ارتش و فرمانده این خاندان کشته میشوند. فقط پسر و همسر دوک لتو زنده میمانند که باید با ساکنان محلی نه چندان مهمان نواز سیاره دست و پنجه نرم کنند.
پل در میان این خاندان حاصل یک برنامه ریزی بوده است. برنامه ریزی که توسط خاندان بنی جزیرت که به دنبال به وجود آوردن کامل ترین انسان و یک منجی برای جهان، توسط پیوند نسل های عیار دار است. حال پل بسیار نزدیک به آن منجی است و قدرت های عجیبی از جمله دیدن آینده و گذشته و بسیاری ویژگی های دیگر است که در فیلم به آنها میپردازیم. وقتی پل به سیاره آراکیس قدم میگذارد بسیاری او را (لسان الغیب) و در یکی دو سکانس مهدی مینامند. یک منجی که قرار است پس از ظهورش دنیا را دگرگون کند.
حال کم کم به سناریو ها و پیام هایی که در فیلم نهفته است میپردازیم. قبل از آن بگویم که داستان پل بعد از آشنایی با بومیان سیاره و پذیرفتن آنها در بخش یک تمام میشود. حال بینندگان باید تا سال 2023 منتظر بخش دوم این فیلم باشند. در واقع پارت 1 این فیلم فقط پیش درآمدی بود تا مخاطب را آماده بخش های بعدی بکند.
فیلم Dune آخرالزمانی یا ضد آن..؟
یکی از گمان هایی که بینندگان بعد از شنیدن اسم مهدی یا لسان الغیب میزنند این است که این فیلم یک فیلم آخرالزمانی است و تفکر منجیانه و معنوی دارد ولی کاملا برعکس است. در سکانس های متوالی میبینیم که بومیان منطقه بخاطر این پل را لسان الغیب میدانستند چون به آنها گفته شده بود که این شخصیت چطور است و ویژگی های پل به آنها گفته شده بود. ولی در فیلم میبینیم که پل یک دختر را در خواب میبیند و توسط او کشته میشود. این تقریبا همان سناریوای است که برای منجی عالم در شیعیان روایت میشود.
به طور کلی این فیلم کاملا ضدآخرالزمانی است و تمام این تفکرات را نقص و مسخره میکند. از سمتی در این فیلم متوجه چیز دیگری نیز میشویم. شباهت بسیار زیاد اسپایس به نفت و سیاره آراکیس نیز همانند کشور های خاورمیانه. همچنین قوم دیگری در فیلم که نام رهبر آن ولادیمر چهارم است به جمهوری شوروی اشاره دارد. دقیقا همان دنیا کشوری که توسط اعتقادات مذهبی پوچ و خیالی درگیر زندگی خود هستند و حکومت های دیگری که منابع این کشور را غارت میکنند و بر سر منابع و استخراج آن میجنگند. همچنین از مذهب و خرافات استفاده میکنند تا بومیان را سرگرم کنند و طبیعتی که روز به روز نابودتر میشود و عوارض آن توسط کرم های بزرگی که در فیلم میبینیم به سراغ همه میرود.
هربرت، منتقد تند و تیزی که دست به قلم میشود تا رمان بنویسد
فرانک هربرت توانسته به صورت تمام و کمال و با زیبایی هر چه تمام تر انتقاد های خود را نسبت به دین و اعتقادات و همچنین سیاست و طبیعت و …. به مخاطب خود القا کند. هربرت قبل از اینکه نویسنده رمان شود در خبرگزاری هایی به عنوان خبرنگار و سردبیر به خبر های سیاسی و محیط زیستی میپرداخت. به همین دلیل در رمان او این پیوند فوقالعاده را با جذابیت تمام به نمایش گذاشته به یکی از معروف ترین رمان های علمی تخیلی جهان تبدیل شده است. او در 6 جلد کتاب خود به نظریه ها و داستان های آموزنده دیگری نیز میپردازد که در آینده با آنها آشنا خواهید شد.
در آثار هربرت موضوعات مهم تر و جذاب تری از نبرد بین خوب و بد است که نمیتوان آنرا به صورت تمام و کمال وارد فیلم کرد. با اینکه این حجم از اطلاعات و محدودیت های بسیاری در فیلم وجود دارد ولی دنی ویلنوو توانسته به بهترین شکل ممکن این اثر را اقتباس کند. اگرچه نمیتوانست تمام رمان را در یک فیلم نشان دهد ولی اینقدر پایان بازی دارد که تماشاگر تمام و کمال متوجه میشود که این فیلم باید دنباله ای داشته باشد حتی اگر از داستان رمان بی خبر باشد. در پایان این نکته را به خاطر داشته باشید که در هر اثر سینمایی هروقت حس کردید که موسیقی متن باعث شده تا موهای بدنتان سیخ شود، مطمئن باشید که شنونده یک اثر از هانس زیمر هستید.