نقد و بررسی سریال وانداویژن: پیوند فاز چهارم MCU و ایکس من

سریال WandaVision اولین سریال تلویزیونی مارول که به تازگی به ایستگاه آخر خود رسیده. دو قسمت ابتدایی این سریال در تاریخ 15 ژانویه 2021 منتشر شد. و در تاریخ 5 مارس 2021 قسمت آخر آن منتشر شد. این سریال که قبل از پخش سرو صدای بسیاری کرده بود، بعد از اتمام نیز همچنان شایعات و نظریه های مختلفی را رد کرده. بسیاری پایان سریال را، پایان ناامید کننده ای برای وانداویژن میدانند. از طرفی برخی از سریال وانداویژن را، یکی از بزرگ ترین موفقیت های مارول نام میبرند.

قبل از انتشار سریال وانداویژن بسیاری این انتظار را داشتند که دکتر استرنج را در این سریال ببینند. خیلی ها نیز نظریه حضور موفیستو را باور داشتند. ولی سریال وانداویژن تمام ایده های مخاطبان را زیر پا گذاشت. و به جای حضور شخصیت های آشنا، ما را با شخصیت های جدیدی آشنا کرد. در ادامه مطلب به تمام جزئیات سریال WandaVision میپردازیم.

دانلود سریال وانداویژن. بهترین سریال مارول. اسکارلت ویچ. واندا مکسیموف. دکتراسترنج

سریال WandaVision مینی سریال جدید آمریکایی که تولیدکننده آن استودیو مارول و توزیع کننده آن شبکه دیزنی+ است. این سریال در یک فصل 9 قسمته توسط جک شفر ساخته شده. سریال وانداویژن بر اساس شخصیت های اسکارلت ویچ و ویژن ساخته شده. وقایع این سریال پس از فیلم Avengers Endgame رخ میدهد. الیزابت اولسن و پل بتانی نقش های سابق خود یعنی واندا ماکسیموف و ویژن را تکرار کردند. از دیگر بازیگران مطرح آن میتوان به تیونا پریس، کت دنینگز، رندل پارک و کاترین هان اشاره کرد.

هشدار اسپویل: ممکن است در ادامه متن از بخش های مختلف سریال یادآوری شود. برای کسانی که سریال را ندیده اند پیشنهاد نمیشود.

یک شهر، اسیر رویای واندا..!

بعد از اینکه ویژن توسط تانوس کشته شد، واندا ضربه روحی بزرگی خورد و یک خشم و عذاب همیشگی را با خود حمل میکند. حال واندا ماکسیموف یک شهر کوچک را به دست گرفته، و با قدرت خود یک زندگی آرمانی را در کنار عشق همیشگی خود، ینی ویژن آغاز کرده. سریال با روایت سیتکامی شروع میشود که یک ذوج برای زندگی آرام خود به شهر جدیدی محاجرت کردند. که البته این ها همه ساخته ی نیروی واندا است.

سریال وانداویژن. سریال WandaVision مارول دکتر استرنج واندا ماکسیموف

مونیکا رمبو به زندگی برمیگردد. مونیکا هم جزو افرادی بود که توسط بشکن تانوس از بین رفته بود و توسط بشکن تونی استارک به زندگی برگشته. او همراه جیمی وو سراغ پرونده فرد گمشده ای در وست ویو میروند، که متوجه میشوند که شهر توسط یک حسار از انرژی محاصره شده. کاپیتان رمبو به داخل حسار کشیده میشود و سازمان سورد بلافاصله برای نجات شهر و رمبو در آنجا پایگاه میزند. اینجاست که متوجه میشوند واندا برای داشتن یک زندگی ایده آل و داشتن ویژن، شهر و ذهن مردم شهر را به تسخیر خود در آورده.

پایان سریال وانداویژن: خوب اما نه چندان قوی

در هنگام مشاهده سریال WandaVision اگر فیلم های قبلی مارول را ندیده باشید حسابی گیج میشوید. اگر فیلم های گذشته را دیده باشید هم پیج خواهید شد. ولی از قسمت 4 و 5 کم کم متوجه داستان میشوید. تقریبا در هر قسمت محیط و طراحی صحنه یک دهه ی مختلف آمریکایی را مبیبینیم. در قسمت اول در دهه1950 و قسمت دوم وارد فضای 1960 میشود. شما متوجه میشوید که این تغییربازه زمانی دست واندا است و او این را کنترل میکند. مارول خیلی خوب توانسته حال هوای فیلم های دهه 50 و 60 را به وجود بیاورد. حتی به خوبی موزیک و افکت های صوتی را مانند فیلم های آن دوره طراحی کرده. همچنین وقتی صحنه ها از سیتکام های قدیمی به سکانس های معمایی و اکشن امروزی عوض میشود، به راحتی توانسته بین دو دوره سویچ کند. بدون اینکه تراکم فیلم خراب شود.

سریال وانداویژن سیتکام WandaVision مارول فیلم سینمایی دکتراسترنج واندا مکسیموف

همچنین در طول تماشای سریال وانداویژن متوجه میشوید که هر قسمت سریال از یکی از سیتکام های همان دوره الهام گرفته شده. مثل سیتکام های Bewitched  و I Love Lucy و وقتی جلو تر می آیید یاد سیتکام های فرندز و آفیس می افتید. واندا ماکسیموف با اینکه تمام تلاش خود را کرد تا زندگی مشترکی را با ویژن حتی در دنیای خیالی و ساختگی خود داشته باشد، باز هم نتوانست به خواسته خود برسد. البته توانستند چن روز در کنار هم زندگی کنند که در آن به اندازه چندین سال زندگیشان جلو رفت. ولی در نهایت باز هم واندا مجبور به خداحافظی با ویژن شد.

هنر دست مارول خوب است، حتی در تولید سیتکام..!

همان طور که حدس میزدیم مارول توانست به خوبی در این سبک حضور پیدا کند. این اولین بار است که مارول سریال سیتکامی ساخته. مارول ادعا کرده سریال وانداویژن سکوی پرتاب به سمت فاز چهارم است. مارول ثابت کرد که یک کمپانی همه فن حریف است، حتی اگر برای اولین بار سبک جدیدی را امتحان کند.

از نظر برخی این پایان، با انتظارات رویایی طرفداران فاصله داشت. چون نه خبری از حضور مفیسو شد، نه خبری از دکتر استرج و نه انتقام جوی دیگری. نه دشمن بزرگی مشکل ساز شد و نه انتها داستان شورو هیجان داشت. البته میتوان گفت که این نارضایتی بخاطر انتظارات بزرگ شخصی خودمان است.

ازسمتی من به شخصه این پایان را دوست داشتم. البته انگاری کمی عجولانه چیده شده بود. قسمت های قبلش خوب بود، ولی فقط قسمت آخر انگار وقت کافی برای ایده پردازی و اتفاقات صرف نشده بود. مارول بر خلاف اکثر فیلم های دیگر خود، درگیری عظیمی رخ نداد. جز چند صحنه مبارزه ویژن و وایت ویژن و اسکارلت ویچ و آگاتا هارکنس.

سریال WandaVision

این پایان احساسی که اکثر دارای سکانس های احساسی بود تا اکشن. سریال WandaVision موفق شد به ما نشان دهد که استودیو ابرقهرمانی مارول، میتواند یک داستان عاشقانه زیبا ارائه دهد. سریال وانداویژن خیلی به داستان کمیکی خود وفا دار نبود. البته خط داستان کلی از کمیک الهام گرفته شده بود ولی خیلی متفاوت بود.

سریال وانداویژن، سکوی پرتاب فاز چهارم

ممکن است که فینال سریال WandaVision دکتر استرنج یا مفیستو نداشته باشد، اما با این درام بین ویژن و واندا یکی از تاثیرگذار ترین صحنه هارا در MCU  داشته. ما در فیلم های دیگر مارول هم احساسات و درام های زیبایی را تجربه کردیم. ولی همیشه عناصر اکشن و درام بر یکدیگر کنش داشتند و از یک دیگر نشعت میگرفتند. ولی در سریال وانداویژن تلاش شده تا این دو در تعادل باشند و باهم عمل کنند. نه روی هم.

الیزابت اولسن و پل بتانی در سکانس های پایانی هنر بازیگری خود را نشان دادند و با برانگیختن احساسات بیننده ثابت کردند که فقط برای سکانس های اکشن یا خشن ساخته نشدند. طرفداران مارول هم یاد گرفتند که برای لذت بردن از یک فیلم، حتما نباید پر از سکانس های اکشن باشد. در هر قسمت حدودا 40 دقیقه ای هنر تصویر سازی را میبینید که با زیبایی تمام سکانس های سیتکامی 1960 به سکانس های اکشن و معمایی متصل میشود، بدون اینکه شک آنچنانی به درک بیننده وارد شود.

سریال وانداویژن با نمره IMDB : 8.2 یک تشویق خوب برای استودیو مارول است. البته خب میتوانست بهتر از این باشد. از نظر داستانی مشکل خاصی نداشت. اگر بخواهم یکی از نقاط ضعف سریال را یاد آوری کنم، به سکانس های مبارزه بین اسکارلت ویچ و آگاتا ایراد میگیرم. جلوه‌‎های بصری خوبی داشت. ولی احساسات و حرکات مبارزه مصنوعی بود. یا به قول معروف دی سی‌‎ای بود.

ورود شخصیت های Xmen به دنیای MCU

وقتی که شخصیت پیترز خودش را به عنوان برادر مرده واندا یعنی “پیترو ماکسیموف” معرفی کرد، این ایده جان گرفت. ممکن از بسیاری از طرفداران مارول وقتی که بازیگر دیگری را به جای پیترو دیدند کمی گیج شده باشند. و البته آخر کار هم دیدیم که پیترو چیزی به جز یک عروسک برای نقشه های آگاتا نبود. ولی این مسئله وقتی سوال برانگیز میشود که متوجه میشوید بازیگر نقش پیترو ایوان پیترز، همان شخصیت کوئیک سیلور در مردان ایکس است.

اینجا سوال پیش می آید که آیا در ادامه ما با این شخصیت در نقش کوئیک سیلور همراه خواهیم بود؟ آیا باید منتظر حضور مردان ایکس در دنیای MCU باشیم؟ هنوز نمیتوان به این سوال جواب قطعی داد. باید منتظر فیلم های بعدی یا مصاحبه ی جدیدی باشیم تا به هویت این شخصیت پی ببریم.

فرصت کم برای معرفی شرور های جدید…

درباره آگاتا باید گفت که مشخصا یکی از مهمترین شروران فاز چهارم مارول است که در آینده به چرخه شرارت برمیگردد. از طرفی ما فقط یک آشنایی کوچک از آگاتا داریم و هنوز زوایای پنهان اورا درک نکردیم. همچنین تکلیف این شخصیت مشخص نشد. واندا او را کنترل کرد که همچنان همسایه فضول او باشد، ولی در انتها کل شهر را آزاد کرد ! در کنار این شخیت ما با ویژن سفید آشنا شدیم و شاهد نبرد نفس گیر و کوتاهی با ویژن ساخته شده توسط واندا بودیم. مارول در این سکانس ها بهترین جلوه های تصویری و صوتی خود را به کار برد و تماشاگر را مبهوت کرد.

وایت ویژن دوباره به اونجرز بازمیگردد؟

اما ای کاش اینقدر سریع و بدون مقدمه واررد نمیشد. یا حداقل سعی میشد تا با واندا ارتباط برقرار کند. عدم تعامل بین ویژن سفید و واندا ناامید کننده بود. از سمتی ناپدید شدن ویژن بعد از دریافت خاطراتش سوال برانگیز بود. البته خب همه چیز را نباید گفت، مخاطب نباید همه چیز را بداند.

درد و رنج واندا، بزرگترین قدرت او..!

نهایت در قسمت 8ام سریال WandaVision متوجه میشویم که چرا روایت داستان با حال و هوای سیتکام ها پیش میرفت. در واقع این کار نشان میدهد که چرا وی چنین دنیایی را خلق کرده. برای فرار از دنیای واقعیت، جهانی امن را برای خود ساخته که در آن همه چیز درست است. اما همچنان این را نشان میدهد که نمیتوان برای همیشه در رویا زندگی کرد و باید واقعیت را با خوب و بدش پذیرفت.

سریال وانداویژن استودیو مارول سریال WandaVision ویژن ماکسیموف

در سکانس های پایانی قسمت آخر سریال WandaVision هم میبینیم که واندا در خانه‌‎ی متروکه ای در حال خواندن کتاب دارک هولد است که به ما هشدار میدهد. این سوال را ایجاد میکند که آیا قرار است در آینده با اسکارلت ویچ خبیث روبهرو شویم؟ واندا نیرویی ما ورای درک خود دارد و توانایی کنترل کامل آنرا ندارد. این جمله ای است که بار ها راجب واندا شنیدیم. ولی آیا دلیل خواندن دارک هولد تسلط روی قدرت هایش است. حتی اگر اینطور باشد نباید مطمعن بود واندا شخصیت مثبت یا قهرمان باقی میماند.

آیا دارک هولد، اسکارلت ویچ را کنترل خواهد کرد..؟

هر کسی که دارک هولد را خوانده یا شخصیت خبیثی بوده یا به هنگام مطالعه ناخودآگاه سمت منفی داستان کشیده شده. هنگام تماشای این سریال به خیلی از سوالات شما پاسخ داده میشود. ولی در نهایت سوالات جدیدی را برای شما به وجود می آورد.

دارک هولد کتاب شخصیت های منفی کمیک های مارول در دستان واندا

مثلا سرنوشت کاپیتان رمبو چه میشود؟ یا چرا ما دوباره صدای پسران واندا را میشنویم؟ در ملاقات بعدی ما چه واندایی را میبینیم؟

گرچه سریال WandaVision  به پایان خود رسید، ولی تازه شخصیت واندا جان تازه ای گرفته. یکی از مهمترین قهرمان های فاز چهارم واندا است. بسیار داستان های جالبی پیش روی دارد. در جهان مارول هیچ چیز پایان راه نیست. برای اطلاع از آخرین اخبار فیلم و سریال مجله سرگرمی پلیرشاپ را دنبال کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا