داستان کامل کریتوس در بازی گاد اف وار

نام شخصیت محبوب و دوست داشتنی خدای جنگ یا همان کریتوس برای همه گیمر ها نامی آشناست. همه ما خاطرات کوچک و بزرگ زیادی با بازی گاد اف وار داریم. بازی ای که همیشه در جشنواره های مختلف در بین بهترین بازی های دنیا قرار می‌گیرد و با گذشت زمان هم ذره ای از محبوبیت آن کم نمی شود. در این مقاله قصد داریم داستان کامل بازی God of War از اولین تا آخرین نسخه را با هم مرور کنیم و نکات ریز و درشت آن را مورد بررسی قرار دهیم. در کنار این داستان، مروری بر زندگینامه شخصیت اصلی بازی یعنی Kratos دوست داشتنی خواهیم داشت. شخصیتی بی رحم و جنگجو ولی در عین حال یک پدر با قلبی مهربان. برای آشنایی بیشتر با این شاهکار بزرگ استودیو سانتامونیکا با پلیرشاپ مگ همراه باشید.

آشنایی با بازی گاد اف وار

بازی گاد اف وار یک بازی ویدئویی سبک اکشن-ماجراجویی است که برای اولین بار در سال 2005 برای پلی استیشن 2 منتشر شد. سازنده بازی God of War استودیو معروف سانتا مونیکاست که به عنوان زیر مجموعه سونی فعالیت می کند و بازی های انحصاری برای کنسول پلی استیشن تولید می‌کند. تا به امروز 8 نسخه از این بازی با محوریت کریتوس و زندگی او منتشر شده است. از این 8 نسخه، 5 تا اصلی و 3 تا فرعی هستند. داستان اصلی و بخش های مهم بازی در 5 نسخه اصلی رخ داده اند که در این مقاله می‌خواهیم آنها را مورد بررسی قرار دهیم.

زندگی کریتوس در بازی گاد اف وار 1

ساختار اصلی بازی God of War بر اساس اساطیر یونان باستان است پس تعجبی ندارد که کریتوس هم یک یونانی باشد. قهرمان داستان ما در دهکده ای به نام اسپارتا در یونان متولد شد. دوران کودکی او در کنار پدرش و برادرش گذشت. فرماندهان ارتش یونان پس از پی بردن به قدرت و مهارت های جنگی بالای Kratos او را به خدمت خود درآوردند. به دلیل استعداد و تلاش های بی وقفه، طولی نکشید که او فرمانده کل ارتش اسپارتان ها شد.

کریتوس توانست ارتشی چند هزار نفره از اسپارتان های وفادار را تحت فرماندهی خود درآورد. او با ارتش خود به مناطق مختلف حمله می‌کرد. با این کار شکوه و عظمت اسپارتان ها زبان زد همه دنیا می‌شد. پس از فتوحات متوالی حالا نوبت به یک دشمن بسیار قدرتمند رسیده بود. ارتش بزرگ بربر ها. تعداد نفرات ارتش بربر ها آنقدر زیاد بود که Kratos و اسپارتان ها هیچ شانسی نداشتند اما راه برگشتی هم برایشان وجود نداشت. همانطور که پیش بینی میشد اسپارتان ها تار و مار شدند و کریتوس به اسارت بربر ها در آمد.

نجات فرمانده اسپارتان ها به دست خدای جنگ

کریتوس که ارتش خود را از دست داده بود و خودش را در مقابل دشمنانش ناتوان می‌دید از خدای جنگ یعنی آرس کمک خواست. او سوگند یاد کرد که در صورت پیروزی در این نبرد خادم و مطیع دستورات آرس باشد. آرس درخواست Kratos را پذیرفت و سلاح قدرتمندی به نام Blades of Choas را به دستان و زنجیر کرد و نیرویی ماورایی به او داد تا با آن بتواند بربر ها را نابود کند. در نهایت بربر ها شکست خوردند و کریتوس طبق سوگندش تبدیل به خدمت گزار وفادار آرس شد.

مرگ همسر و فرزند Kratos به دست خودش

همسر کریتوس زنی منطقی و با روحیه ای لطیف بود اما این ویژگی ها باعث سلب آرامشش شده بود چرا که او نقطه مقابل همسرش بود. Kratos شخصیتی سلطه گر و بی رحم داشت. این موضوع وقتی بدتر می شد که او کورکورانه از همه دستورات نادرست آرس پیروی می کرد. روزی آرس دستور حمله به دهکده اسپارتان را صادر کرد. دهکده ای که قهرمان ما سال های طولانی برای عظمتش جنگید. در کمال ناباوری کریتوس به زادگاهش حمله کرد و همه افراد را قتل عام کرد.

پس از ویرانی تمام دهکده در نهایت نوبت به معبد اسپارتان ها رسید. پیش از ورود به معبد، یک زن با قدرت های جادویی جلوی کریتوس را گرفت و به او هشدار داد که به افراد داخل معبد آسیبی نرساند تا سونوشتش را از وقایع شوم حفظ کند. Kratos به حرف جادوگر توجهی نکرد و را کنار زد. او پس از ورود به معبد با استفاده از شمشیر های آشوب جان همه را گرفت. ناگهان با صحنه دردناکی مواجه شد. جنازه همسر و دخترش در بین کشته شدگان معبد قرار داشت درحالی که او فکر می کرد خانواده اش خارج شده اند! دیدن این صحنه ضربه روحی وحشتناکی به کریتوس وارد کرد. به هنگام خروج از معبد، زن جادوگر کاری کرد که خاکستر همسر و دخترش همیشه بر روی بدن او باقی بماند تا همه شخصیت پلید او را بشناسند.

شروع دشمنی روح اسپارتا و خدای جنگ

مرگ خانواده کریتوس افسردگی شدیدی برای او به وجود آورد. به دلیل جنایات او در حق مردمان اسپارتا به او لقب روح اسپارتا را دادند. از دید مردم، Kratos دیگر یک فرمانده بزرگ نبود. از نظر آنها او یک هیولا بود که حتی خانواده خودش هم رحم نکرد. به وعده آرس او تبدیل به یک جنگجوی بزرگ و دست نیافتنی شد اما بعد از کشته شدن خانواده اش دیگر این جایگاه برایش اهمیتی نداشت.

در نهایت کریتوس تصمیم خود را گرفت. او به سراغ الهه هوش و خرد یعنی آتنا رفت. آتنا خواهر آرس و در عین حال دشمن او بود. آرس با اکثر خدایان دشمنی داشت و به سرزمین هایشان حمله می کرد و خدایان به دنبال راهی برای نابود کردنش بودند. آتنا از Kratos درخواست کرد که شهر آتن که زادگاهش بود را از اسارت و سلطه آرس خارج کند. آتنا همچنین از او خواست که آرس را نابود کند تا گناهانش بخشیده شود و عذاب و افسردگی از او دور شود.

سفر کریتوس به دشت ارواح و دنیای مردگان

کریتوس یک انسان معمولی بود و بدون معجزه نمی‌تواست یک خدا را نابود کند. آتنا تنها راه حل ممکن را به او ارائه داد. او به جنگجوی قهرمان اسپارتان دستور داد که به مکانی مخوف با نام دشت ارواح برود. در آنجا جعبه ای به نام جعبه پاندورا قرار داشت که قدرت بسیاری از خدایان در آن جمع شده بود و استفاده از آن قدرت ها تنها راه نابودی یک خدا به دست یک انسان بود. این جعبه توسط زئوس(خدای خدایان و پدر آتنا و آرس) در آن دشت مخفی شده بود.

به دست آوردن جعبه پاندورا برای کریتوس کار ساده ای نبود. او با هیولا ها و موجودات زیادی جنگید و معما های زیادی را حل کرد تا بتواند خودش را به آن جعبه برساند. وقتی که روح اسپارتا جعبه پاندورا را در دستان خود گرفت، آرس به شکلی غافلگیرانه ظاهر شد و با پرتاب یک تکه چوب او را به دنیای مردگان فرستاد. حالا مشکلات Kratos خیلی بیشتر از قبل شده بود. او باید راهی پیدا می‌کرد تا از دنیای زیرزمینی خارج شود و ماموریتش را به اتمام برساند. در نهایت با کمک شانسی و ناخواسته یکی افرادی که خود کریتوس جانش را گرفته بود و همچنین با کمک زئوس، راه خروج از دنیای زیر زمینی و بازگشت به دشت ارواح هموار شد.

نبرد نهایی خدا و انسان

حالا نبرد با آرس چند برابر سخت تر شده بود چون که جعبه پاندورا هم در دستان او بود. کریتوس چیزی برای از دست دادن نداشت و خود را سریعا به شهر آتن رساند. در آنجا در ابتدا شاهد بحث بین زئوس و آرس هستیم که در همان لحظه Kratos با استفاده از صاعقه زئوس جعبه پاندورا از دستان آرس جدا میکند. در جعبه باز می‌شود همه قدرت های خدایان نمایان می‌شود و سپس این قدرت ها در کریتوس دمیده می شود. حالا دیگر او یک آدم معمولی نیست. او یک انسان است با قدرت یک خدا. نبرد خدای جنگ و روح اسپارتا آغاز می‌شود.

بازی آرس با روح و روان کریتوس که به قیمت جانش تمام می شود

در جریان نبرد آرس و کریتوس آرس نمیتواند بر دشمنش غلبه کند. او حریفش را به دنیای توهم می‌برد. در آنجا Kratos همسر و فرزندش را میبیند که و همینطور افرادی شبیه خودش که قصد حمله به آنها را دارند. او ازخانواده اش در برابر حملات دفاع می کند اما ناگهان آرس شمشیر های آشوب را از دستان کریتوس جدا می کند و خانواده او را می کشد. اما این کار اشتباه آرس به قیمت جانش تمام می شود.

تنها دلیلی که کریتوس نمیتوانست آرس را بکشد شمشیر های آشوب بود که حالا خود آرس آنها را از دستانش جدا کرده بود. حالا دیگر آرس هیچ شانسی برای زنده ماندن نداشت. Kratos شمشیر خدایان را در قلب او فرو کرد و به زندگی اش پایان داد. حالا دیگر تاج و تخت خدای جنگ خالی شده بود.

آغاز سلطنت گاد اف وار

آرس کشته شد اما هنوز یک مشکلی وجود داشت. حس افسردگی و عذاب هنوز هم گریبان گیر کریتوس بود. یه نظر می رسد که آتنا به وعده اش عمل نکرده بود. آتنا به او گفت که هیچ خدایی نمی تواند این عذاب را از زندگی او پاک کند. روح اسپارتا دیگر هیچ دلیلی برای زنده ماندن ندارد. او به قله بلند ترین کوه رفت تا خودش را به پایین بیندازد اما خدایان جلوی او را می گیرند. آتنا به او می‌گوید که تاج و تخت خدای جنگ خالی مانده و Kratos را به عنوان خدای جدید جنگ معرفی می‌کند. حالا دیگر کریتوس روح اسپارتا نیست. او گاد اف وار است.

زندگی کریتوس در بازی گاد اف وار 2

ماجرای بازی گاد اف وار 2، مدت کوتاهی بعد از آغاز سلطنت کریتوس به عنوان خدای جنگ شروع می شود. او همچنان درگیر عذاب و فشار به خاطر گناهان گذشته خود است اما همچنان به جنگ طلبی و نبرد های خود ادامه می‌دهد. حملات خدای جنگ به مناطق مختلف یونان و فتوحات متوالی باعث خشم خدایان می‌شود تا به دنبال راهی برای مهار کردن او باشند. آتنا به کریتوس هشدار می‌دهد که در صورت شروع دشمنی خدایان، نمی توند هیچ کمکی به او کند اما Kratos هیچ اعتنایی به این حرف نمی کند و به فتوحاتش ادامه میدهد.

آغاز نبرد میان خدای جنگ و خدای خدایان

فرمانده ارتش اسپارتان این بار شهر بزرگ Rhodes را برای حمله و فتح انتخاب می‌کند. اما این بار قرار نیست که نبردها به سادگی دفعات قبل باشد. در میان صحنه نبرد توجه همه مبارزان به یک عقاب در آسمان جلب می‌شود. این عقاب به صورت زیرکانه تمام قدرت های خدایی کریتوس را می رباید و بر روی مجسمه بزرگی از خدای نور یعنی هلیوس می‌نشنید. این مجسمه جان می‌گیرد و شروع به حرکت می کند و به سمت کریتوس که دیگر هیچ قدرت خدایی ای ندارد حمله ور می‌شود.

کریتوس در نبردی بسیار سخت و نفس گیر مجسمه هلیوس را شکست می دهد اما از شدت خستگی به روی زمین می‌افتد. عقابی که به آن مجسمه جان بخشیده بود به خدای جنگ نزدیک می‌شود و ظاهر واقعی خودش را آشکار می‌کند. او کسی نیست جز خدای خدایان زئوس. زئوس به Kratos هشدار می‌دهد که دست از جنگ طلبی هایش بردارد تا خدایان او را ببخشند. اما خدای جنگ شروع به مقاومت می کند. او به سختی خودش را به سلاحش می رساند تا بتواند با زئوس مقابله کند اما زئوس به سرعت شمشیر خدایان را در قلب او فرو می کند تا وارد دنیای مردگان شود.

اتحاد گاد اف وار با دشمنان زئوس

ورود کریتوس به دنیای مردگان زمینه ساز آشنایی او با تایتان ها شد. گایا رییس تایتان ها Kratos از اسارت در دنیای مردگان نجات می‌دهد و در ازای آن از او درخواست کمک می کند. تایتان ها سال های دور به دست زئوس تار و مار شدند در حالی زئوس جانش را مدیون آنها بود. گایا از خدای جنگ کمک می خواهد تا برای انتقام از زئوس به او کمک کند. کریتوس هم این درخواست را قبول می‌کند و با تایتان ها بر علیه خدای خدایان متحد می شود و راهی برای فرار از دنیای مردگان پیدا می‌کند.

سفر در زمان

خواسته اصلی کریتوس به دست آوردن فرصتی دوباره برای رویارویی با زئوس بود این بار بتواند با قدرت کامل با او مبارزه کند. او برای اینکار به ملاقات خواهران سرنوشت می رود. خواهران سرنوشت هم می‌توانستند او را به گذشته برگردان د و هم عذاب و گناه اشتباهاتش را از زندگی اش پاک کنند. ملاقت خدای جنگ با خواهران آنطور که انتظار داشت پیش نرفت. خواهران سرنوشت تصمیم به مبارزه با او گرفتند. کریتوس هم چاره ای جز کشتن آنها نداشت تا بتواند قدرتشان را بدست آورد. او پس از نبردی نفس گیر و سخت با خواهران توانست آنها را بکشد و قدرت سفر در زمان را تصاحب کند. حتی یکی از آنها در نبرد، Kratos را به صحنه جنگ با آرس(خدای جنگ قبلی) برگرداند تا به این شکل او را مهار کند ولی موفق نشد.

جبران گذشته با چاشنی انتقام

حالا کریتوس با قدرت ها و قابلیت ها جدیدی که پس از کشتن خواهران سرنوشت و تعدادی از خدایان در این مسیر بدست آورده، به زمان اخرین رویارویی خود با زئوس برمیگردد. اینبار قبل از اینکه زئوس بتواند شمشیر را در قلب کریتوس فرو کند با ضربه ای متوقف می شود و حالا نبردی سخت بین 2 خدا آغاز می شود. Kratos پس از غلبه بر قدرت ها و بازی های ذهنی زئوس او را کاملا ناتوان می کند. حالا زئوس در یک قدمی مرگ است. خدای جنگ تنها با یک ضربه می‌تواند خدای خدایان را رهسپار دنیای مردگان کند. اما ناگهان اتفاقی می افتد. شخصی بدن خودش را به عنوان سپر در مقابل ضربه کریتوس قرار می دهد تا زئوس فرصت فرار پیدا کند. این شخص کسی نیست جز آتنا خدای عقل و خرد.

مرگ آتنا، انگیزه ای برای مجازات تمام خدایان

کریتوس آتنا را در لحظات پایانی زندگی اش در آغوش می گیرد. آتنا در اخرین صحبت هایش به اومی گوید که چرخه کشته شدن پدران به دست فرزندان باید به اتمام می رسید. پس از مرگ آتنا کریتوس به خودش قول می دهد که زئوس و هر خدای دیگری که او را قبول ندارند را مجازات کند. در این لحظه گایا به خدای جنگ یادآوری می کند زمان انتقام از زئوس فرا رسیده. Kratos با استفاده از قدرت سفر در زمان تمام ارتش و جنگ جویان بزرگ تایتان را به زمان حال می آورد. حالا زمان حمله به کوه المپ و مقابله با خدایان فرا رسیده.

زندگی کریتوس در بازی گاد اف وار 3

داستان بازی گاد اف وار 3 دقیقا بعد از وقایع نسخه قبلی اتفاق می افتد. زئوس به لطف فداکاری آتنا از مرگ فرار کرده و حالا به قله کوه المپ فرار کرده است. هم زمان کریتوس به همراه ارتش تایتان ها در حال بالا آمدن از کوه برای جنگ با خدایان هستند. در این لحظه زئوس از خدایان درخواست کمک می کند و همه خدایانی که Kratos را انکار می کردند در صحنه نبرد حاضر می شوند. خدایان با استفاده از قدرت هایشان بسیاری از تایتان ها را از پا در می‌آورند.

خدای دریا ها یعنی پوزیدون با استفاده از نیروی آب جان بسیاری از تایتان ها را می گیرد. حالا نوبت به رویارویی کریتوس و پوزیدون می رسد. بعد از یک درگیری نسبتا ساده، خدای جنگ به راحتی جان پوزیدون را می گیرد و او را به سمت دریا پرت می کند. افتادن خدای بی جان دریا به داخل آب باعث ایجاد آشوبی بزرگ می شود. با آمدن سیلی عظیم همه افراد روی کوه المپ به جز آنهایی که در نوک کوه بودند کشته می شوند. حالا فقط کریتوس و گایا و تعداد کمی از تایتان ها باقی مانده اند در برابر زئوس و همه خدایان.

ورود دوباره خدای جنگ به سرزمین مردگان

کریتوس به همراه گایا وارد قلمرو زئوس می شود و زئوس با استفاده صاعقه آنها را به پایین کوه پرتاب می کند. هم زمان با تلاش گایا برای صعود به بالای قله، Kratos هم از پشت او بالا می رود. در این لحظه گایا به خدای جنگ می گوید که او فقط یک وسیله بوده تا تایتان ها بتوانند انتقامشان را از زئوس بگیرند و سپس او را به پایین کوه پرتاب می کند تا باز هم کریتوس وارد سرزمین مردگان شود. خدای جنگ که حالا متوجه شده چه فریبی خورده،‌ تصمیم می گیرد که بار دیگر از سرزمین مردگان فرار کند و اینبار هم از تایتان ها و هم زئوس انتقام بگیرد.

ملاقات با آتنا در سرزمین مردگان

کریتوس بار دیگر در جهان مردگان با آتنا ملاقات می کند. اما آتنا دیگر طرز فکر سابق را ندارد و قصد دارد به کریتوس برای گرفتن انتقام از زئوس کمک کند. خدای عقل و خرد سلاح و قدرت های جدیدی را در اختیار فرمانده اسپارتان قرار می دهد و او را با روح هایی آشنا می کند که در مسیر موفقیت Kratos به او کمک می کنند. حالا وقتش رسیده که کریتوس خدای مردگان یعنی هادس را شکست دهد تا راهش را برای خروج هموار کند.در یک نبرد سخت و نفس گیر، خدای جنگ جان هادس را می گیرد و قدرت های او را به خود جذب می کند و از دنیای مردگان خارج می شود.

نبرد همزمان کریتوس با دو ارتش

جنگجوی اسپارتان بار دیگر به پایین کوه المپ برگشته است. این بار قرار است که او علاوه بر خدایان، تایتان ها را هم تار و مار کند. او در مسیرش به سمت بارگاه زئوس با همه خدایان مخالفش می جنگد. کریتوس در نبرد های سخت، جان خدای خورشید یعنی هلیوس، هرکول، هرمس و بسیاری از تایتان ها را می گیرد و در نهایت به زئوس می رسد. در میان نبرد زئوس و کریتوس ناگهان گایا که تصور میشد جانش را از دست داده، زمین لرزه بزرگی ایجاد می کند تا تمام زمین نابود شود. او همچنین Kratos و زئوس را می بلعد تا ادامه نبرد آنها در بدنش اتفاق بیفتد.

مرگ زئوس

جنگ نهایی کریتوس و زئوس در نزدیکی قلب گایا رخ میدهد. پس از یک درگیری سنگین، خدای جنگ زئوس را به قلب گایا صلیب می کند تا به زندگی هر دوی آنها پایان دهد. پس از آن، کریتوس شمشیر را از بدن زئوس خارج می کند و تصمیم به ترک آن منطقه می گیرد. اما روح زئوس همچنان از نبرد دست نمی کشد و کریتوس را وارد دنیایی می کند که همه لحظات عذاب آور و سخت زندگی اش از جلوی چشمانش رد شود. اما این بار Kratos با نیروی امید با این حیله زئوس مقابله می کند و او را شکست می دهد. حالا او توانسته گذشته خودش را ببخشد. روح شکست خورده زئوس بعد از این شکست به درون بدنش باز می گردد اما این بار کریتوس هیچ فرصتی به او نمی دهد و با استفاده از ضربات مرگبار به زندگی او برای همیشه پایان می دهد.

پس از مرگ زئوس، روح آتنا باری دیگر ظاهر می شود و به فرمانده اسپارتان تبریک می گوید. آتنا از کریتوس می خواهد که نیروی امیدی که به وسیله آن توانسته بود روح زئوس را شکست دهد را به او برگرداند. اما خدای جنگ به جای اینکار، شمشیر در بدن خودش فرو می‌کند. با این کار نیروی امید در همه دنیا پخش می شود تا همه بتوانند از آن بهره ببرند. این کار آتنا را خشمگین می کند و اما کریتوس به می گوید که هیچ تعهدی به او نداشته است.

زندگی کریتوس در بازی گاد اف وار 4

ماجرای بازی گاد اف وار 4 سال ها بعد از اتفاقات نسخه قبلی رخ می‌دهد. حالا خدای جنگ صاحب یک فرزند پسر به نام آترئوس است. در ابتدای شاهد صحنه قطع کردن درخت توسط کریتوس هستید. او تنه درخت را با خود به خانه اش می برد و آن را کنار بقیه درختان قطع شده قرار می دهد. هدف او از این کار سوزاندن جسد همسرش Faye است که به تازگی کشته شده است. Faye در وصیت نامه ای از کریتوس و آترئوس درخواست کرده است که خاکسترش به بالای بلند ترین کوه ببرند. بعد از اتمام سوزاندن جسد، خدای جنگ از پسرش می خواهد که به شکار یک گوزن بروند تا او مقداری برای این ماجراجویی سخت آماده شود.

ملاقات با خانواده Odin

پس از شکار گوزن آنها با یک هیولا رو در رو می شوند که کریتوس آن را از پای در می آورد. آترئوس ضربات متوالی را همراه با گریه و فریاد به جسد بی جان هیولا وارد می کند. در این لحظه Kratos از او می خواهد که آرامشش را حفظ کند اما به او می گوید که هنوز آماده نیست. آنها به خانه بر می گردند و بعد از گذشت مدتی، شخصی به اسم بالدر(یکی از فرزندان Odin) به خانه آنها می آید تا جانشان را بگیرد. کریتوس به مقابله با او می پردازد اما بالدر توسط یک جادو کاملا شکست ناپذیر شده و او هیچ شانسی ندارد. به هر حال خدای جنگ موفق می شود برای مدت کوتاهی خطر او را از فرزندش دور کند. حالا او می داند که خانه جای امنی نیست و باید سفرش را آغاز کند.

کریتوس و فرزندش در مسیر خود با جادوگری به اسم Freya آشنا می شوند( مادر بالدر و همسر Odin). البته در ابتدا با هویت اصلی او آشنا نمی شوند و در ادامه او را می شناسند. فریا با استفاده از جادو و اطلاعات، به آنها کمک می کند که بتوانند ماجراجویی خود را زودتر به اتمام برسانند.

آشنایی با دانا ترین شخص جهان

کریتوس بعد از گذراندن یک ماجراجویی سخت و نفس گیر و کشتن یک اژدها،‌ به بالای یک کوه می رسد. در آنجا میبیند که بالدر به همراه پسران Thor در حال پرس و جو درباره موقعیت کریتوس از یک شخصی هستند که بدنش بخشی از یک درخت شده است. نام آن شخص Mimir است و او دانا ترین فرد جهان است. بعد از آنکه بالدر آنجا را ترک می کند Kratos به ملاقات Mimir می رود. Mimir به خدای جنگ و فرزندش می گوید که تنها راه رسیدن به قله بلندترین کوه، رفتن به سرزمین Jotunheim  یعنی قلمرو Giant هاست. تنها کسی که راه ورود به آن قلمرو را بلد بود خود Mimir بود بنابراین او از کریتوس درخواست کرد تا سرش را از بدنش جدا کند و نزد Freya ببرد تا دوباره به آن جان ببخشد و در ادامه مسیر با آنها همراه شود.

سفر دوباره کریتوس به جهان مردگان

حالا کریتوس و آترئوس در سفرشان با شخص جدیدی همراه می‌شوند. Mimir با دانشش در همه قلمرو ها به عنوان راهنما برای خدای جنگ و فرزندش عمل می کند. در ادامه ماجراجویی ها، پسران Thor مکان Kratos و پسرش را پیدا می کنند و جنگ سختی میان آنها شکل می گیرد. یکی از فرزندان ثور توسط جنگجوی اسپارتان به قتل می رسد و دیگری فرار می کند. اما طولی نمی کشد که او هم توسط آترئوس کشته می شود. در این نبرد آترئوس سخنان هولناکی از زبان پسران ثور درباره مادرش می شنود که بسیار خشمگینش می کند. این خشم در نهایت او را بیمار می کند و از پای در می آورد.

کریتوس برای درمان او سریعا نزد فریا می رود. فریا از کریتوس می‌خواهد که برای درمان پسرش قلب محافظ قلمرو هلهایم(سرزمین مردگان بی ارزش) را بدست آورد و برایش بیاورد. فریا همچنین به او یادآور می شود که نمی تواند در هلهایم از تبرش استفاده کند. بنابراین Kratos به خانه اش برمی گردد تا شمشیر های آشوب(یادگار آرس خدای جنگ سابق) را بردارد و به سرزمین مردگان برود. در همین هنگام روح آتنا به سراغ جنگجوی اسپارتان می آید. آتنا به او می گوید هرچقدر هم تلاش کنی تا پدر خوبی باشی،‌ باز هم فقط یک هیولایی.

آترئوس به حقیقت پی می برد

کریتوس بعد از یک نبرد سخت با محافظ هلهایم، سینه او را می شکافد و قلبش را در میاورد. او قلب را سریعا نزد فریا می برد تا درمان پسرش را شروع کند. در حین درمان، فریا به او می گوید که پسرت نفرین شده است. آترئوس در حالی که هوشیار بود خودش را به بیهوشی میزند همه آن حرف ها را بشنود. بعد از خروج از خانه فریا آترئوس از پدرش می پرسد که چرا نفرین شده است. کریتوس همه چیز را برایش توضیح می دهد و او بالاخره متوجه می شود که یک خداست. فهمیدن این موضوع غرور کاذب زیادی در آترئوس ایجاد می کند که آسیب زیادی به او میزند(با همین غرور چاقویش را در گردن پسر ناتوان ثور فرو می کند و او را می کشد که در ادامه احساس گناه زیادی به او میدهد) اما در ادامه متوجه اشتباهش می شود.

شروع جنگ با خانواده اودین

حالا دیگر همه چیز مهیا بود تا پدر و پسر بتوانند وارد سرزمین Giant ها شوند و وصیت Faye را عملی کنند. اما ناگهان اتفاق بدی میفتد. در نزدیکی دروازه قلمرو Jotunheim ، بالدر ظاهر می شود. او دروازه ورودی را خراب می کند و آترئوس را می دزد. کریتوس به دنبال بالدر می رود و درگیری شدیدی میان آنها شکل می گیرد به طوری که توازن قلمرو ها به هم می ریزد. در نهایت همه آنها دوباره از سرزمین هلهایم سر در می آورند(در همین لحظه Kratos متوجه می شود که بالدر فرزند فریاست و با جادوی او شکست ناپذیر شده است).

آنها با استفاده از یک کشتی به سختی از سرزمین هلهایم خارج می شوند و حالا باید دنبال راهی برای ورود به Jotunheim باشند. در این میان، Mimir از کریتوس می خواهد که یکی از چشمانش را که توسط اودین از گرفته شده پس بگیرد تا بتواند راه دیگری برای ورود به Jotunheim پیدا کند. آنها برای اینکار باید وارد بدن Serpent(مار بزرگ) شوند و مار هم درخواست آنها را قبول می کند. آنها چشم را پیدا می کنند و به دنبال راهی برای خروج می گردند. اما در هنگام خروج متوجه می شوند که یک نفر از بیرون دارد به سرپنت حمله می کند و به آن ضربه می زند. آن شخص کسی نبود جز بالدر.

جنگ نهایی کریتوس و بالدر

کریتوس و آترئوس به سختی از بدن بیهوش مار بزرگ خارج می شوند. در همین هنگام بالدر و فریا ظاهر می شوند. بالدر به دلیل تنفر زیاد از مادرش به دلیل طلسم شکست ناپذیری سعی می کند فریا را بکشد اما کریتوس جلوی او را می گیرد. طلسم شکست ناپذیری بالدر،‌ تمام احساسات او را هم از بین برده بود و این برایش نا خوشایند بود. در همین هنگام بالدر به خدای جنگ می گوید بعدا به حساب تو می رسم. الان باید اول از مادرم انتقام بگیرم. Kratos اعتنایی به حرفش نمی کند و باز هم از فریا دفاع می کند. بالدر که دیگر صبرش تمام شده خطاب به کریتوس می گوید که اول او و پسرش را می کشد. بالدر ضربه محکمی به قفسه سینه آترئوس میزند. اما این ضربه اتفاق عجیبی را رقم می زند.

نبرد عادلانه و خشم فریا

بخش هایی از لباس آترئوس توسط یک سر تیر جادویی به هم وصل شده و مشت بالدر دقیقا به همان سر تیر برخورد کرده بود. این تیر تمام طلسم شکست ناپذیری بالدر را از بین برد و بالدر با خوشحالی می گفت که حالا همه چیز را می توانم حس کنم. حالا دیگر نوبت به یک نبرد عادلانه بین کریتوس و بالدر رسیده بود. بعد از یک نبرد بسیار سخت بالدر بسیار ضعیف و ناتوان می شود اما Kratos او را نمی کشد. کریتوس از بالدر میخواهد که مادرش را ببخشد و در آرامش به زندگی اش ادامه دهد. بالدر به حرف او توجهی نمی کند و به سمت مادرش حمله ور می شود تا او را خفه کند. در همین لحظه صبر خدای جنگ تمام می شود و گردن بالدر را می شکند.

فریا که از مرگ پسرش بسیار خشمگین شده به کریتوس قول می دهد تا بدترین نفرین ها را در مسیر زندگی اش قرار دهد و او را نابود کند.

زمان عمل به وصیت Faye

حالا دیگر همه موانع از سر راه برداشته شدند زمان عمل به وصیت فرا رسیده. کریتوس و آترئوس وارد قلمروی Jotunheim می شوند. آنها وارد یک معبد می شوند و صحنه عجیبی را مشاهده می کنند. بر روی دیوار ها نقاشی هایی از همه اتفاقات سفر آنها وجود داشت. انگار که همه آنها از قبل برنامه ریزی شده بود. آترئوس با شوق همه آن نقاشی ها را نگاه می کند و در نهایت به راهش ادامه می دهد اما یادش میرود قسمت نهایی نقاشی را مشاهده کند و فقط کریتوس آن را می بیند. در آن نقاشی، آترئوس در کنار بدن بی هوش Kratos نشسته و یک مار از دهان او خارج می شود. در انتها، پدر و فرزند به نوک کوه می رسند و خاکستر Faye را در آنجا پخش می کنند تا سفرشان به پایان برسد.

وقایع نسخه بعدی گاد اف وار

پس از اتمام این مراحل اگر به خانه برگردید شاهد صحنه عجیبی خواهید بود. کریتوس و آترئوس هر دو به خواب می روند و آترئوس در خواب می بیند که ثور به خانه آنها حمله کرده است. این خواب می تواند نشان دهنده آن باشد که دشمن اصلی کریتوس در نسخه بعدی بازی، ثور خواهد بود( و احتمالا فریا که قسم خورد تا کریتوس را نابود کند)