فصل سوم از سریال You به تازگی از نتفلیکس منتشر شده و سروصدای زیادی به پا کرده است. سریال You نه تنها توانسته رتبه یک نتفلیکس را از آن خود کند، بلکه توانسته این کار را کمی پس از پخش سریال Squid Game انجام دهد، سریالی که در این چند وقته سروصدای زیادی کرده بود و به سرعت رتبه یک نتفلیکس را تصاحب کرد. سریال You یک جنایی، رمانتیک با چاشنی مشکلات روانی می باشد که در کل باعث میشود بیننده به دنبال رسیدن به سوال هایش به خوبی سریال را دنبال کرده و درگیر آن شود. در این مطلب به صحبت درباره تمامی دیدگاه های این سریال و اهداف آن پرداخته ایم، پس با پلیرشاپ مگ همراه باشید!
این مطلب حاوی اسپویل میباشد!
چه چیزی سریال You را منحصر به فرد می کند؟
در نگاه اول به سریال You ممکن است به این فکر کنید که این نیز همچون بسیاری از فیلم ها و سریال ها که یک فرد برای رسیدن به عشقش و کمک کردن به او هرکاری میکند از فرمولی تکراری استفاده خواهد کرد و پس از مدتی از سریال زده خواهید شد اما صبر کنید چرا که این سریال بیشتر از آنچه انتظارش را دارید شما را غافلگیر خواهد کرد. سریال You برخلاف ساخته های مشابه قدیمی با شکستن بندهای این فرمول قدیمی و اظافه کردن چاشنی زندگی مدرن همچون تکنولوژی، نقابی از زندگی و شخصیت های نرمال به روی کاراکتر هایش میکشد تا در تعریف اولیه سریال و آشنایی با شخصیت هایش به ما این حس القا شود که هر چیزی که لازم است را در مورد آنها میدانیم. این کار به سازندگان سریال You این توانایی را می دهد تا در خشک ترین لحظات ممکن در سریال، هنگامی که بیننده از خشکی زندگی روزمره شخصیت ها خسته میشود از این برتری سریال استفاده کنند و با یک خیانت یا کشته شدن شخص دیگری در خط داستانی سریال، آن را زنده نگه دارند.
نگاهی به شخصیت های اصلی سریال You
حال بگذارید کمی دقیق تر به سریال You و شخصیت های آن بپردازیم. مشخص است که اولین نفری که به سراغ آن می رویم جو، شخصیت اصلی داستانمان میباشد. جو یکی دیگر از هزاران انسان ساکن نیویورک میباشد که سعی دارد در زندگی اش به عشق برسد. عشقی که او را کامل کرده و رنگی تازه به زندگی اش بدهد اما جو داستان ما کمی با بقیه فرق دارد، او برای کمک کردن به کسی که دوست دارد هر کاری انجام میدهد و نه فقط درگفتار بلکه حتی برای او حاضر است آدم بکشد!
چرا جو در سریال You آدم می کشد؟
اما آیا این گذشتن از خط قرمزی است؟ شاید جواب بسیاری از شماها بله باشد اما این چیزی نیست که در تفکر جو گولدبرگ سریال You میگذرد. او خود را یک انسان خوب میداند و اعتقاد دارد که افرادی که میتوانند به عشقش صدمه وارد کنند باید حذف شوند، حالا به هر شکل ممکن. این تفکر به او اجازه میدهد تا با استفاده از دنیای مجازی، ورود بدون اجازه به خانه های مردم و دنبال کردن آنها به صورت پنهانی هر اطلاعاتی که درمورد سوژه اش نیاز دارد پیدا کند و اصلا حس بدی نسبت به کار هایش نداشته باشد. او نه تنها کارهایش را بد نمی داند بلکه حتی وقتی کسی همان کار را در سریال You انجام میدهد آن را بد و غیرقابل قبول میداند. مثلا وقتی او با جمع کردن وسایل شخصی، کشتن افراد مختلف دست در زندگی بک میبرد آن را برای حفاظت میدانست اما وقتی متوجه شد پیچ نیز کارهایی مشابه انجام داده و سعی در کنترل زندگی بک دارد این رفتار او را منع کرد، گویا به اعمال خود با دیدگاهی تار نگاه میاندازد.
رفتار های غیر عادی جو از کجا نشات میگیرد؟
در این که جو میخواهد همه چیز را در مورد مردم بداند جای تعجبی نیست، او یک مرد بسیار باهوش است که شخصیت بسیاری از افرادی را که ملاقات میکند را در همان ابتدا کند و کاو کرده و آنها را درک میکند اما وقتی به شخصیتی برمیخورد که درک او برایش سخت میباشد جذب آن میشود گویا این شخص چالشی برای او محسوب میشود. جو در جای جای سریال You میگوید که باید وارد ذهن شخصیتی شود و این کار او ریشه از کتابخوانی فراوان این شخصیت میباشد.اگر توجه کنید در جای جای قسمت های سریال You جو همچون راوی با ما صحبت میکند و این حس را به ما تلقین میکند که در حال خواندن کتابی هستیم. وقتی تا این حد وسوسه کتاب خواندن را دارید و به عنوان یک انسان محتاط میخواهید که همه را بشناسید این عادت برایتان پیش میآید که خود را جای طرف مقابل قرار دهید و وارد ذهن آنها شوید همچون وقتی که کتابی را میخوانید و وارد ذهن شخصیت اصلی آن می شوید، این همان کاری است که جو در سریال You انجام می دهد.
جو و لاو دو شخصیت اصلی سریال You
جو با این که کار های اشتباه انجام میدهد تا فصل دوم سریال You متوجه اشتباه خود به این وضوح نمیشود. این پایان فصل اول سریال You است که باعث می شود جو به این فکر بیافتد که آیا انسان خوبی میباشد یا خیر. او از کشتن افراد پرهیز میکند اما بعد از گذشت زمان کوتاهی از فصل دوم سریال You میفهمیم که او همچنان دست از وسوسه هایش نکشیده است و حالا یک اسباب بازی جدید پیدا کرده است و آن کسی نیست جز لاو (عشق). لاو خود شخصیتی ساده در ابتدا به نظر میرسد اما همانطور که شاید برخی از شما هم قبل از پایان فصل دوم سریال You حدس زده بودید این شخصیت حرف های زیادی برای زدن دارد. حرف هایی که او را به شخصیتی خطرناک تر از جو تبدیل میکند. این پایان فصل دوم سریال You است که با خود واقعی لاو آشنا میشویم. او نیز تفکراتی مشابه با جو دارد، او نیز برای نجات نزدیکانش به هر کاری دست می زند و از این لحاظ به خوبی میتواند جو را درک کند و همین است که آنها را به یک زوج خوب تبدیل میکند اما متاسفانه او برخلاف جو خود را انسان خوبی میداند در صورتی که جو پس از مرگ بک به خود میآید و سعی می کند که تا جای ممکن از کشتن مردم پرهیز کند و از راه های دیگر مثل گرفتن آتو یا ویدیو اعتراف شخصیت های بد را به زمین بزند.
چه چیزی باعث می شود که ما یک دیوانه را دوست بداریم؟
اگر به اخلاقیات جو دقت کنیم او یک انسان نرمال بوده که به افرادی که دوست دارد اهمیت میدهد. برای مثال او به پاکو در فصل اول و الی در فصل دوم سریال You کمک می کند و همچون پدری که ندارند از آنها به هر قیمتی محافظت میکند. درست است که او وقتی پای عشق وسط میرسد منطق خود را از دست میدهد اما در موارد دیگر و کشتار های دیگری که انجام میدهد تمامی دلایل منطقی دارد. محافظت کردن از یک بچه یا همانطور که در فصل سوم سریال You میبینیم گرفتن جلوی رایان برای جداکردن یک بچه از مادرش. همه این ها دلایل منطقی میباشند اما وقتی پای عشق وسط است او کمی هیجان زده عمل میکند.
نشان داده شدن مشکلات کودکی جو در فصل دوم و سوم سریال You
وقتی که فصل سوم سریال You را به پایان می رسانیم متوجه دلیل این وسوسه او برای کمک کردن به این زن ها همچون بک میشویم. جواب وقتی مشخص میشود که از فصل دوم سریال You فلش بک هایی درباره کودکی او میبینیم و در فصل سوم این فلش بک ها کامل میشوند. ما میفهمیم که او پدر خود را به قتل میرساند چرا که به مادرش صدمه میزده، درست مثل اتفاقاتی که در زندگی پاکو میافتاد. مادرش این کار او را درک نمیکند و او وارد سیستم میشود تا به فرزند خواندگی گرفته شود. در این میان با پرستاری آشنا میشویم که در ادامه کودکی اش نقش یک مادر را برای او بازی میکند و او نیز دچار مشکلات مشابهی همچون مادر جو میباشد. جو این بار اشتباه قبلی خود را تکرار نمیکند چرا که با خود فکر میکند اگر مشکل پرستار را هم همچون پدرش حل کند، پرستار نیز او را درک نخواهد کرد. در نتیجه این عمل او پرستار کشته میشود و در دیالوگی او با دوستش می بینید که می گوید: “من میتوانستم جلوی این اتفاق را بگیرم”. این نقطه در سریال You زمانی است که جو کشتن بخاطر عزیزانش را میپزیرد و با آن کنار میآید. این اطلاعات در سریال You به ما این اجازه را میدهد که جو را درک کرده و او را دوست بداریم.
همه ما میدانیم که کودکی یکی از مهم ترین بخش های زندگی در تشکیل شخصیت یک انسان میباشد. حالا جو با گذراندن همچین کودکی به این تفکر ایمان میآورد که او باید به این گونه از زن ها کمک کند تا حوادثی که قبلا دیده است برای این افراد اتفاق نیافتد. این مسئله وسواس او در سریال You را توجیح میکند و اینگونه افراد تایپ عشقی او میشوند و این افراد هستند که او را به خود جذب می کنند، چرا که او دوست دارد از کسی محافظت کند. شاید با جلو رفتن فصل سوم سریال You از خود پرسیده باشید که چگونه رابطه جو و لاو که بخاطر درکی که از هم داشتند و مناسب ترین افراد برای هم به نظر میآمدند و این شباهت آنها این درک دوطرفه را ایجاد میکرد به هم میریزد.
چرا رابطه جو و لاو در سریال You پایان خوشی ندارد؟
اولا اینکه لاو در ابتدا فصل دوم سریال You همچون تمامی زن های دیگر زندگی جو برایش چالش برانگیز بود و شخصی که میتوانست از او محافظت کند، دقیقا همان تایپ شخصیتی که جو به دنبال آن است اما وقتی در پابان فصل دوم سریال You با واقعیت و شخصیت اصلی لاو روبهرو میشود، میفهمد که لاو همچون انعکاسی از او در یک آینه میباشد، انعکاسی که بسیار خطرناک تر و برنده تر از او میباشد. در چندین بخش از فصل سوم سریال You میبینیم که افرادی همچون روانشناس و مادر لاو او را فردی Impulsive خطاب میکنند و این مسئله او را خشمگین میکند. یک فرد Impulsive شخصی است که به صورت آنی و بدون فکر قبلی کاری را انجام میدهد. در صورتی که برخلاف او، جو شخصیتی با برنامه و متفکر دارد همین موضوع باعث میشود که با پیش رفتن در سریال You لحظه به لحظه لاو یک قاتل خطرناک تر شده و جو سعی به تبدیل شدن به انسان بهتری کند.
دوما این تشابه زیاد این دو شخصیت در سریال You خود نیز باعث به هم خوردن رابطه این دو میشود. اتفاقا یکی از نتیجه گیری های زیبای سریال این میباشد که هر کسی باید فردی را برای خود پیدا کند که او را همان گونه که هست بپذیرد و هنگامیکه با خود واقعی لاو آشنا میشویم، با خود میگوییم که لاو و جو بهترین مچ برای همدیگر در طی سریال You هستند. چراکه هر دو دلایل کار های دیگری را درک میکنند و به رفتار یکدیگر احترام میگذارند. مسئله اینجاست که تفاوت بزرگی بین درک کردن یک شخص و قبول کردن رفتار و اعمال او و شباهت طرفین وجود دارد. درست است که شباهت اخلاقی جو و لاو به آنها توانایی درک کار های یکدگر یعنی قاتل بودنشان را میدهد اما این شباهت در نهایت به ضررشان تمام میشود.
علت علاقه جو به مارین در سریال You
جو خود کسی است که میخواهد از یک نفر محافظت کند و شخصی را میخواهد که برایش چالشی باشد اما وقتی وارد رابطه با یک جو دیگر میشود که خود به صورت ناگهانی و بدون فکر به برطرف کردن مشکلات میپردازد، با انجام دادن سرگرمی های او، جو را در موقعیت نامطلوبی قرار میدهد. جو در این میان در طی فصل سوم سریال You با مارین آشنا میشود، فردی که حس ماجراجویی را در او دوباره برمیانگیزد. هرچند که در تلاش است هم بخاطر همسر دیوانه اش و هم بخاطر فرزندش هنری ازفروپاشی خانوانده اش جلوگیر کند اما هرچه شناخت بیشتری از مارین پیدا میکند خود را علاقه مند تر به او مییابد.
نشان دادن راه عشق در سریال You
اگر به مطالب بالا نگاهی دقیق بیاندازیم متوجه میشویم که سریال You بیشتر از آنچه فکر میکردیم در ژانر روانشناختی بوده و با اینکه پوششی از ژانر جنایی و رمانتیک دارد و با فیلمنامه اش ما را بیشتر درگیر حوادث جنایی و اتفاقات غیر منتظره اش میکند، سعی دارد که درس های جالبی در مورد ارتباطات شخصی و مهم تر از همه عاشق شدن به ما بدهد. جو به دنبال پیداکردن عشق زندگی اش همه کار میکند و حوادثی که رخ میدهد در او تغیراتی ایجاد میکنند و انگار دید او را نسبت به عشق و خواسته هایش باز تر میکنند. در سکانسی از سریال You او عشقش به بک را به کودک و عشقش به لاو را به نوجوانی تشبیه میدهد و به این فرضیه میرسد که پس عشقش به مارین یک انسان بالغ میباشد.
از فصل چهارم سریال You چه انتظاری داشته باشیم؟
آیا او بلاخره فردی که میخواسته را یعنی مارین را پیدا کرده است و یا اگر در فصل بعدی سریال You دوباره به مارین برخورد کند آیا او کافی خواهد بود یا همجون کندیسي، بک، لاو، ناتاشا … جایگزین خواهد شد. با توجه به پایان بندی فصل سوم سریال You بنظر می آید که او بلاخره عشق زندگی اش را پیدا کرده است. فرضیه این میباشد که جو به پاریس میرود چرا که باتوجه به مکالمه اش با مارین میداند که او آرزو داشته که پس از پس گرفتن دخترش به پاریس برود و شروعی دوباره داشته باشد. او باتوجه به این مسئله به امید پیدا کردن دوباره او به پاریس میرود و در سکانس پایانی فصل سوم سریال You که در کافه قرار دارد وقتی برای بار آخر در فصل سوم راوی داستان خود می باشد می گوید که ” اما من باید باور کنم که مسیر ما قرار است دوباره از هم عبور کند “. سپس بلافاصله زنی به همراه دخترش وارد کافه میشود که شباهت زیادی به مارین دارد، هرچند که او مارین نمیباشد اما این بار جو رفتار های گذشته اش را از خود نشان نمیدهد، این بار او به دنبال آن زن یا کسی دیگر نمیافتد او حتی پس از خارج شدن از کافه می گوید: ” تنها چیری که من میدانم عشق من (خطاب به مارین یا حداقل این گونه بنظر میآید چراکه کلمه عشق را به فرانسوی که زبان مادری مارین است میگوید) این است که برای پیداکردن تو کل جهان را خواهم گشت “.
سخن آخر…
در کل سریال You پستی و بلندی های زیادی در فیلمنامه و خط داستانی خود دارد. جاهایی وجود دارد که سریال You وارد چرخه ای از اتفاقات تکراری می شود و برای همین است که انتظار می رود فصل چهارم سریال You به شکستن رفتار های قبلی جو بپردازد و همانطور که سعی به تبدیل شدن به انسانی خوب داشت حالا برخلاف تمامی فصل ها که با وسواسی درباره یک زن شروع میشد، این بار به دنبال مارین و عشق واقعی باشد. از میان تمامی زن هایی که جو با آنها رابطه احساسی برقرار کرده است بی شک مارین بهترین کاندید برای فرد نهایی میباشد اما حتی اگر جو در فصل بعدی سریال You دوباره با او روبهرو هم شود چگونه می خواهد گذشته و مهم تر از همه مرگش را برای مارین توضیح دهد. آیا فصلی پر ازدروغ های شیرین و برملا شدن آن و پایانی غمگین برای یک عشق به همراه داریم یا اینکه با داستانی کاملا متفاوت تر از آنچه انتظار داریم روبهرو میشویم. نظر شما درباره فصل چهارم سریال You چیست؟ چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟